Thursday, September 30, 2010

کتاب تولدی دیگر از استاد شجاع الدین شفا -- بسیار بسیار خوش کیفیت

کتاب تولدی دیگر از استاد شجاع الدین شفا  با کیفیت بسیار بالا

من برای تایپ این کتاب ارزشمند استاد شفا ، بیش از هشت ماه وقت صرف کردم ، چرا که نسخه پیشین این اثر که در اینترنت به وفور یافت می شود ، بسیار بد کیفیت و پر از اشتباهات املایی و نگارشی بود و من به دلیل ارادت خاصی که به استاد شفا دارم ، این کتاب را تای÷ کردم. امیدوارم مورد پسند هم میهنانم قرار بگیرد.
مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر اسلام که همه این نجاست ها ، از نجاستگاه اسلام ریشه می گیرد.


http://www.4shared.com/file/ph0M8srP/Shafaa.html

Saturday, September 25, 2010

دکتر کوروش آریامنش - تاریخ ترور شدن : 27 می 1996
شادروان زنده نام دکتر کوروش آریامنش ( دکتر رضا مظلومان سابق) در 17 دیماه 1314 در شهر مشهد چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مشهد به پایان رسانید و پس از انجام خدمت وظیفه، به تحصیل در دانشکده ادبیات تبریز پرداخت. در سال 1338 لیسانس خود را از آن دانشکده گرفته و بلافاصله ازدواج کرد. پس از تولد تنها فرزندش ، به همراه همسرش برای ادامه تحصیلات دانشگاهی به پاریس رفت و در سال 1348 مدرک دکتری خود را در رشته جرم شناسی با درجه عالی گرفت.

شادروان دکتر کوروش آریامنش ، تز دکترای خود را به بررسی جنایت در کشورهای مسلمان اختصاص داد و تأثیرات عمیق این بررسی ، جامعه شناسی در کشورهای اسلامی بود که سال ها بعد منجر به بنیانگزاری "سازمان پاسداران فرهنگ ایران " و نوشتن کتاب های متعددی درباره ی اسلام و جوامع اسلامی و نقش اسلام در عقب افتادگی ِ ایران بود.

پس از کسب مدرک دکترا از دانشگاه پاریس ، به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده حقوق پرداخت. دو سال بعد ، معاون دانشجویی دانشکده حقوق شد.

در سال 1353 ، رئیس صندوق دانشجویان وزارت علوم شد و گروه زیادی از دانشجویان با استعداد را که از نظر مالی بضاعت نداشتند، با همکاری کانون دانشجویان برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد.
در سال 1355 به معاونت وزارت آموزش و پرورش برگزیده شد و تا یک ماه قبل از انقلاب اسلامی در این سمت خدمت می کرد.
علیرغم سن خود ، ریاست اولین کنگره جهانی جرم شناسی را که چند سال پیش از بهمن 57 و با شرکت استادهای جهانی ِ این رشته در تهران برگزار گردید، به عهده داشت.
دکتر کوروش آریامنش ( رضا مظلومان) همواره چهره ای محبوب در میان دانشجویان بود. او همیشه در راه آزادی زنان ایرانی و احقاق حقوق قانون انسانی و ملی ایرانیان کوشا بود.

بعد از شورش 57 مجبور شد که میهنش ایران را ترک گوید و با گرفتن پناهندگی سیاسی، در فرانسه مقیم شود. در آنجا بود که او دوست قدیمی و یار خستگی ناپذیر و همفکر خود ، دکتر آله دالفک (ستار سلیمی) را دوباره ملاقات کرد و با هم "سازمان پاسداران فرهنگ ایران" را در سال 2690 ایرانی برابر با 1361 تازی (عربی) ، بنیادگزاری کردند تا گامی در جهت پاسداری از آیین و فرهنگ کهن ایران و مبارزه با خرافات و جهل مذهبی که اعراب وحشی از 1400 سال قبل بر ایران حاکم کرده بودند ، بپردازند.
کتاب هایی که "سازمان پاسداران فرهنگ ایران" در طول مبارزات خود انتشار داد، از این جمله اند :
دو جلد کتاب فرهنگ واژه های تازی به پارسی ،  سنجش فرهنگ تازی (عربی) با پارسی  ، دو جلد کتابِ گنجینه ی نام های زیبا و شکوه آفرینِ ایرانی.
همزمان با چاپ این کتاب های ارزشمند ، روزنامه ی پرخواننده ی " پیامِ ما آزادگان " را در شرایط سخت مالی، چاپ کرده و در سراسر جهان منتشر کرد.
دکتر کوروش آریامنش همچنین در کنار این فعالیت های گروهی ، خودش به نویسندگی و چاپ مشغول بود و کتاب گران بهای "سنگسار" از این نمونه است.
پس از ترور ناجوانمردانه ی این فرزند راستینِ ایران توسط مزدوران جمهوریِ جنایتکار اسلامی (ناجمهوریِ انیرانِ اسلامی) ، دکتر آله دالفک ( ستار سلیمی) دو جلد کتاب با عنوانِ " کارنامه کوروش آریامنش ، برگزیده ها" را به پاس چهارده سال همکاری فرهنگی انتشار داد که محتوی تمام مقالات و نوشته های کوتاه ِ استاد کوروش آریامنش است.
دکتر کوروش آریامنش وصیت کرده بود که پیکرش سوزانده شود و در روز 25 خرداد 2704 ایرانی برابر با 3 ژوئن 1996 میلادی در مزارگاهِ "پرلاشز" ( در بلندی های شمالِ پاریس) ، در حالی که نوای پیانو و آهنگ زیبای خواب های طلایی (استاد جواد معروفی) به گوش می رسید و شعری زیبا از سهراب سپهری به نام "دوست" خوانده می شد، جسد او به شعله های اهوراییِ آتش سپرده شد.

اگرچه جاهلان و خفاشانِ تازی پرست ( ملاّیان خونخوار که 1400 سال است بر میهن ما سلطه یافته اند)،  به خاطر ترس از آگاهی و بیداریِ مردم ایران و در نتیجه به خطر افتادن قدرت شان، شمع وجود استاد پرتلاش و عاشقِ ایران دکتر کوروش آریا منش را خاموش کردند ، اما عاشقان ایران زمین در سراسر گیتی ، مشعل فروزان ِ دانایی و بیداری را که آن مبارز خستگی ناپذیر با از دست دادن جانش برای ما به ارث گذاشت ، از دست نخواهند داد و تا آزادی کامل میهن ، راه او و بزرگان دیگری که در این راه جانشان را فدا کردند ، ادامه می دهند.

از استاد 160 مقاله به زبان پارسی و 18 مقاله به زبان فرانسه در رشته تحصیلی وی ، در مجلات تخصصی جرم شناسی به چاپ رسیده است.
او در دوران فعالیت دانشگاهی خود، 13 جلد کتاب نوشته است:
دو جلد جرم شناسی
یک جلد کیفر شناسی
دو جلد کتاب جامعه شناسی کیفری
یک جلد رابطه کروموزوم y با جنایت
یک جلد کتاب زن کشی در لوای قانون
یک جلد کتاب پیرامون رادیو و تلویزیون با جنایت
یک جلد کتاب پیرامون رابطه مطبوعات و جنایت
یک جلد کتاب پیرامون رابطه سینما و جنایت
یک جلد کتاب پیرامون آموزش و پرورش و نقش آن در پیشگیری از جنایت
یک جلد کتاب پیرامون رابطه الکل و جنایت
یک جلد کتاب به نام بی عدالتی هایی که در دادگستری ایران به نام قانون انجام می گیرد

وی همچنین 6 تحقیق مفصل علمی را سرپرستی کرده است:
1 - تحقیق پیرامون قتل در ایران با بررسی وضع قاتل های در بند زندان های تهران
2 - تحقیق پیرامون جرایم جوانان در ایران
3 - تحقیق پیرامون قتل زن در ایران
4 - تحقیق پیرامون اعتیاد با مطالعه بر روی ده هزار معتاد و دو هزار و پانصد زندانی
5 - تحقیق پیرامون جنایت در محلات گوناگون تهران
6 - تحقیق پیرامون حوادث رانندگی

گفتنی است که بسیاری از کتاب های او در دوران کنونی نیز بدون ذکر نام نگارنده در ایران تجدید چاپ شده و تدریس می شود.



فرزندان ایران ادامه دهنده راه استاد کوروش آریا منش و دیگر سرفرازان و قهرمانان ایرانی خواهند بود که در زیر نام تعدادی از آن ها آورده می شود :
دکتر شجاع الدین شفا
دکتر مسعود انصاری
دکتر بهرام چوبینه
دکتر آله دالفک
دکتر فرود فولادوند
استاد رضا فاضلی
دکتر فریدون فرخزاد
دکتر مهدی شمشیری
علی دشتی
احمد کسروی
میرزا آقاخان کرمانی
میزا آقا عسگری (مانی)
مکرم اصفهانی
معجز شبستری
صادق هدایت
ذبیح منصور
عبدالحسین زرین کوب (فقط كتاب دو قرن سكوت پيش از شورش 57 او و نه بقيه آثارش)
پروفسور منوچهر جمالی
دکتر علی میر فطروس
نادره افشاری
هوشنگ معین زاده
دکتر محمد عاصمی
دکتر مرتضی میر آفتابی
حسین ملک
دکتر احمد ایرانی
باقر مومنی
محمد ارسی
دکتر اسماعیل خویی
دکتر لطف الله روزبهانی
جمشید شمالی
زرتشت ستوده
افشین زند
مردو آناهید
سعید اوحدی
نادر پیمانی
آریا برزن
پارمیس سعدی
شایان کاویانی
دکتر مهرآسا
سیاوش لشکری
بزرگ امید
دکتر الکس رفیعی
آلفرد آبرامیان
هومر آبراميان
دكتر احمد تفضلي
دكتر علي اكبر سعيدي سيرجاني
سیروس افهمی
دکتر نوشیروان حاتم
امیل ایمانی
دکتر هوشنگ سلیمانی
کاظم ملک
نادر اکبری
بانو پری صفاری






برگرفته از سایت درفش کاویانی به آدرس :

http://www.derafsh-kaviyani.com/parsi/draryamaneshpdf.php



www.bidari.org









مرگ بر اسلام و مرگ بر جمهوري اسلامي.
مردم عزيز ايران ، كشور ما از 1400 سال پيش به دست اسلاميون افتاد و از آن هنگام تاكنون روز خوش نديده ايم.
كشور ما ، وطن ما ، زادگاه ما كه در دوران كوروش كبير ، بيش از نصف قاره آسيا را شامل مي شد و جزو سه قدرت برتر دنيا بود ، با ورود اسلام اهريمني ويران شده است.
اسلاميون و ملا هاي كثيف و شياد ( از خميني بگيريد تا خاتمي و شبه ملا هايي مثل موسوي ، سازگارا ، سروش ، شريعتي و گنجي جنايتكار) كشور و تمدن ما را دارند نابود مي كنند.
مردم عزيز ايران ، براي زدودن اين آيين كثيف و خرافه پرستي از كشورمان ، لازم است كه نخست آگاه شويم . نخست بايد آنچه را كه سال ها از ما پنهان شده، درك كنيم و دريابيم. در ادامه اين متن ، در اين زمينه ، منابعي را به شما معرفي مي كنم كه با مطالعه آن ها ، تا حدودي آگاه خواهيد شد.
اين ملاهاي كثيف و شياد ، در حال از بين بردن هويت و تاريخ ما و اسلاميزه و عربيزه كردن كشور ما هستند.
مي خواهند كشور متمدن ما را كه شاهنشاه بزرگ ما ، كورش هخامنشي در 2500 سال پيش رسم آزادي و تمدن را به جهانيان آموخت ، با احكام عقب افتاده و تفكر عربي ( بخوانيد تازي ، يعني تازنده و وحشي ،‌چرا كه آن ها و پيامبر كثيف و كودك آزارشان، تازيدن و تجاوز و بود) نابود كنند. در كتاب هاي تاريخ ، دست برده اند و همه چيز را وارونه جلوه داده اند.
ايراني را كه به گفته هرودوت ،‌مورخ بزرگ دوران باستان ، و به گفته بسيار ديگري از مورخان در بسياري از ابتكارات و ابداعات پيشگام بوده ، قوم بي فرهنگي جلوه مي دهند كه تمدن نداشتند و اسلام را با آغوش باز پذيرفتند (بنا به گفته شياد بزرگ علي شريعتي و ... )  حتي در كتاب هاي تاريخ ، سانسور كرده اند . شايد بسياري از شما ايرانيان گرامي ندانيد كه قادسيه چيست ،‌زيرا به شما نگفته اند.
قادسيه اسم يكي از جنگ هايي است كه هنگام حمله اعراب تازي به ايران ، ميان اعراب و ايرانيان در گرفت كه عرب ها به آن فتح الفتوح مي گويند. زيرا پس از جنگ قادسيه بود كه ايران به دست اعراب افتاد.
اعراب تازي به كشور ما حمله كردند و مطابق رسم پيامبر كودك آزار و شهوترانشان ،‌پدران ما را كشتند، زنان و كودكان را مورد تجاوز و بردگي قرار دادند و دين شان را به زبان شمشير به ما تحميل كردند. به مدت دويست سال، ايرانيان حق نداشتند به زبان خودشان صحبت كنند و همه بايد عربي صحبت مي كردند . كتابخانه هاي ما را سوزاندند ، زيرا پيامبر كثيفشان همواره به آن ها گفته بود كه ايرانيان بزرگترين دشمنان شما هستند كه اين احاديث در كتاب معتبر صحيح البخاري كه احاديث آن مورد تاييد تمامي مسلمانان است ، ثبت شده .
اعراب ما را مجبور كردند كه مسلمان شويم ، ما را مجبور كردند كه زبانمان را تغيير دهيم . آن ها جنايات بي حد و حصري در ايران انجام دادند. اسلامشان از روز اول وسيله اي بوده براي دزدي و چاپيدن مردم و استحمار (خر كردن) آن ها . اسلامشان وسيله اي بوده كه قدرت منطق و استدلال مردم را كور كند بدين وسيله آن ها را فريب دهند.
آن ها در شرايطي كه هر ماه مقدار زيادي پول ار بعضي از ايراني ها دريافت مي كردند ، اجازه ميدادند كه آن خانواده هايي كه پول پرداخت كرده اند ، همچنان زرتشتي بمانند. به اين پول زوري كه اعراب از ايراني ها مي گرفتند ، جزيه گفته مي شد.
كشور ما همواره تحت ظلم و ستم بود.
آيا مي دانستيد كه تمامي اين اسطوره پروري ها از امامان تازي و شهوتران و بي سواد ،‌همه دروغ است؟
مثلاً‌از علي بت ساخته اند ،‌از حسين تازي بت ساخته اند و آن ها را افرادي مظلوم جلوه مي دهند.
اي مردم ايران ، آيا مي دانستيد كه محمد وقتي 51 سال داشت با عايشه ي شش ساله ازدواج كرد ؟؟ آيا مي دانستيد كه او بسيار شهوتران و بچه باز (پدوفيل) بود ؟ آيا مي دانستيد كه او به حقوق زنان احترام نمي گذاشت؟؟؟ تمام اين ها را سانسور كرده اند و همواره از چشم شما مخفي نگه داشته اند.
آيا مي دانستيد كه محمد كه لعنت بر او و خاندانش باد ،‌زماني كه از مكه به مدينه فرار كرد ( هجرت ) ، وقتي در مدينه ساكن شد ، بيش از ده بار به كاروان هايي كه از شام به سمت مكه مي رفتند حمله كرد ؟؟؟ آيا مي دانيد كه او يك راهزن بود ؟؟؟ براي اين موضوع بايد به كتاب هاي معتبري از جمله نسخه اصلي تاريخ طبري رجوع كرد.
آيا مي دانيد كه محمد و علي چه بسيار انسان هاي بي گناهي را كشتند و به زنان  آن ها تجاوز كردند؟؟

ما ايرانيان ، پس از حمله تازي ها به كشورمان ، همواره مورد ظلم واقع شده ايم تا اينكه خورشيد دوران پهلوي از راه رسيد.
رضا شاه بزرگ در مدت بيست سال ، دست ملاها را از كشور كوتاه كرد و شروع به سازندگي كرد  ولي قدرت هاي بيگانه كه همواره سعي داشته اند ايران را عقب افتاده نگه دارند، او را كنار زدند و او هم شرط رفتن خود از ايران را ، به تخت نشستن پسرش عنوان كرد و آن ها كه تصور نمي كردند محمد رضا شاه جوان برايشان خطري داشته باشد، پذيرفتند.
به اين صورت بود كه شاهنشاه آريامهر به تخت نشست و اين مرد بزرگ ، ايران را به سوي پيشرفتي بزرگ پيش برد.
در مدت كوتاه پادشاهي محمدرضا شاه ( شاهنشاه آريامهر) ، زنان از حقوق مساوي با مردان برخوردار شدند . در حالي كه در كشور هاي همسايه و اطراف ما و همچنين در كشور هاي پيشرفته اي مثل سويس در آن دوران حق راي براي بانوان وجود نداشت، شاهنشاه آريامهر به زنان حق راي داد. او و پدرش به زنان حق آزادي كامل در انتخاب پوشش و حجاب دادند .او دانشگاه هاي بسياري ساخت . او كارخانجات بسياري ساخت . در دوران او ، ديگر مثل امروز ، حق زنان زير پا گذاشته نمي شد. مردان حق نداشتند چهار عدد زن رسمي  و به تعداد دلخواه زن صيغه اي داشته باشند. او مردي وطن پرست بود.
سينماي ايران رونق داشت . موسيقي ايران در دوران اوج بود . ما اولين كشوري در خاورميانه بوديم كه تلويزيون و شو هاي رنگي (شوي رنگارنگ)‌داشتيم.
در آن دوران  از يك سو ، شاه ايران در مقابل غرب ايستاده بود و به آن ها باج نمي داد و از سوي ديگر كمونيست هاي شوروي كه درگير جنگ با  اروپا و امريكا بودند قصد داشتند توسط توده اي ها و چپ هاي ايراني (كه جزو خائن ترين خائنان به ايران بودند)، ايران را تحت كنترل داشته باشند و در خاورميانه داراي قدرت بيشتري شده و از ايران به عنوان سلاحي در برابر پيشروي امريكا در خاورميانه استفاده كنند و از سوي ديگر  ، امريكا، انگليس و فرانسه كه جاه طلبي هاي شاه ايران را شاهد بودند و مي ديدند كه او مي خواهد ايران را كشوري مستقل و قدرتمند كند و نه زير بار شوروي و نه زير بار زور امريكا و اروپا ميرود ،  سعي كردند مذهب را به وسيله مُلا خميني تازي و با همكاري خائنيني همچون دكتر يزدي و بني صدر (بني سگ ) و .. و در قالب انقلاب اسلامي در كشور ما به راه بيندازند و شاه ما را كه نگهبان كشورمان بود، نابود كنند.
لازم به ذكر است كه كشور ما و حتي شاهنشاه ما بدون ايراد نبود . هيچ انساني بدون ايراد نيست . ما در ايران آزادي كامل داشتيم ، ولي از نظر سياسي ،‌كمونيست ها ، مجاهدين و گروه هايي كه قصد بر هم زدن آرامش كشور را داشتند ،‌مورد برخورد دستگاه قضايي قرار مي گرفتند. به هر حال ، حتي امروز هم در كشور هاي ليبرال و آزاديخواه ،‌اگر كسي بخواهد در كشور هرج و مرج به راه بيندازد و بر خلاف مصالح ملي پيش برود ، با او برخورد مي شود . ما در آن دوران در ايران ، به نسبت كشور هاي همسايه ، تقريباً همه چيز داشتيم.
به هر حال ما مي باست انصاف داشته باشيم و شاه خودمان را و كشور خودمان را با شرايط آن هنگامه مقايسه كنيم . ما كشوري آزاد و سرافراز بوديم و هيچ نيازي به انقلاب نداشتيم . شايد نياز به مقداري اصلاحات داشتيم كه آن هم داشت انجام مي شد و دكتر بختيار به اين منظور آمده بود كه غربي ها و همچنين خيانتكاران داخلي اجازه ندادند و رسانه هاي بيگانه با بودجه امريكا و انگليس و فرانسه ،‌شروع به شستشوي مغزي مردم كردند و شور انقلابي در آنان ايجاد كردند. از مُلاي بي سواد و عقب افتاده اي مثل خميني ، از طريق رسانه هاي خارجي و با هزينه سي آي اي ، يك گاندي دوم ساختند و اين مردك عربِ تازي ِ بيمار را يك انسان آسماني جا زدند.
انقلاب سال 1357 به مثابه ي يك خودكشي دست جمعي بود.
گويي كشور ما دوباره به 1400 سال پيش برگشت . از اينرو بسياري از روشنفكران به انقلاب 57 مي گويند : قادسيه دوم
با ورود خميني قاتل بي سواد دهاتي و بيمار رواني به ايران ،‌كشور ما در سياه ترين دوران تاريخ خود قرار گرفت. بسياري از نظاميان ايراني و مردم بي گناه ،‌به صورت دسته جمعي و به طرز وحشيانه اي به دستور خلخالي خون آشام و ابراهيم يزدي بربري كثيف ،‌اعدام شدند.
جنگ شد و دو كفتار مسلمان ( خميني و صدام) به جان هم افتادند . خميني كثيف مي گفت :‌جنگ نعمت است   منتها بچه هاي ما بايد مي رفتند زير بمب و رگبار و خميني نمي خواست اين نعمت نصيب پسرش شود . پسر خودش را به جنگ نمي فرستاد ، فقط فرزندان ما مي بايست كشته مي شدند. بيش از يك ميليون و نيم ايراني كشته شدند.
شاه عزيز و سرفرازمان كه ايران را ساخته بود ،‌در مصر و در غربت در گذشت .
كشور به دست بيگانگان افتاده بود ، درست مثل دوراني كه كشور به دست اعراب افتاد و ايراني هاي بسياري ، زادگاه خود را ترك گفتند ، در سال 57 هم بسياري از روشنفكران و مردم عادي ناگزير به ترك ايران شدند.

در خارج از كشور ،‌ايراني هاي بزرگ و پاك نهادي همچون دكتر شجاع الدين شفا ، دكتر كوروش آريا منش ( كه نام اصلي او، رضا مظلومان بود) ، استاد ‌فرود فولادوند ، رضا فاضلي ، پروفسور مسعود انصاري ، دكتر فريدون فرخزاد ، دكتر شاپور بختيار و .... شروع به روشنگري كردند و روشنگري هاي آن ها براي جمهوري كثيف اسلامي خطر آفرين شده بود. به همين دليل بسياري از آن ها را در قتل هاي زنجيره اي ،‌كشتند .
لازم است ايراني ها ،‌كتاب هاي زير را بخوانند :

تولدي ديگر + جنايت و مكافات +‌پس از 1400 سال + ...... (‌از دكتر شجاع الدين شفا)
باز شناسي قرآن +‌نگاهي نو به اسلام + زن در دام اديان ابراهيمي + ... ( از پروفسور مسعود انصاري)
مجموعه سخنراني ها و صحبت هاي بزرگاني مانند : فرود فولادوند كه شايد هر هزار سال يكبار ، مردي به اين خردمندي متولد شود
مجموعه صحبت ها و برنامه هاي تصويري رضا فاضلي